سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات علمی و ارتباطات جهانی

نظر

نویسنده:  ریچارد لانگلویس


 اقتصاددانان و پژوهشگران ِمدیریت ِاستراتژیک برای مدتهای مدید روابط دشوار و مبهمی با یکدیگر


داشته اند. به دلالیل موجهی آنها همواره کارکرد بنگاهها و بازار را به یک شکل نمی دیدند. با این همه، بدلیل شباهت بنیادی میان موضوعات کاری شان، همچنان با یکدیگر مرتبط باقی مانده اند.


اقتصاددانان و پژوهشگران ِمدیریت ِاستراتژیک برای مدتهای مدید روابط دشوار و مبهمی با یکدیگر داشته اند. به دلالیل موجهی آنها همواره کارکرد بنگاهها و بازار را به یک شکل نمی دیدند. با این همه، بدلیل شباهت بنیادی میان موضوعات کاری شان، همچنان با یکدیگر مرتبط باقی مانده اند.


تفاوت در رویکرد نظری یکی از دلایل اصلی اختلاف آنها هست. اقتصاددانان در پس یک تصویر بزرگ قرار دارند: آنها به دنبال فهم این هستند که بازارها چگونه کار می کنند. بنابراین برای اقتصاددانان فهم {کارکرد} ِبنگاه، یک هدف نیست، بلکه تنها وسیله ای است برای یک هدف بزرگتر؛ اقتصاددانان معمولاً نگران جزئیات واقع گرایانه ای نیستند که با تیغ اوکام دور ریخته می شود. در سوی مقابل، استراتژی، بی هیچ پرده پوشی، هنجاری است و هدفش راهنمایی (یا دستکم آموزش) مدیران برای هرچه موفق تر ساختن سازمانهایشان است که این خود عموما به معنی هرچه سودآورتر ساختن این سازمانها است. علاوه بر این، اگرچه ساده سازی باید در نظریه های مدیریتی لحاظ شود، ولی این نظریه ها صرفا بواسطه تقاضای درونی عوامل علمی بوجود نیامده اند، بلکه نیاز مدیران نیز از عوامل شکل گیری این نظریه ها بوده است. {لذا}، تئوری باید "کار کند" و به میزانی برای دست اندرکاران کارایی داشته باشد، دست اندرکارانی که در شرایط پیچیده و درهم و برهم ِدنیای واقعی  به دنبال تجملاتی از قبیل ثابت فرض کردن سایر عوامل نیستند.


از سوی دیگر، این بدین معنی است که استراتژیست ها، بازار_"شرایط"_ را کمتر از اقتصادانان، مرتب و تر و تمییز می بینند. برای آنها بازار واجد نااطمینانی، پویایی و تغییرات کیفی بسیار بیشتری است. {برای آنها}، معرفت یک مساله است و شکلی پیچیده تر از "اطلاعات ناکامل" مفروض در اقتصاد به خود می گیرد. خلاصه آنکه پژوهشگران مدیریت استراتژیک بیش از اقتصاددانان آمادگی دارند تا بازار را به مثابه یک فرایند پویا در نظر بگیرند.


 


ادامه مقاله...